یه روز، صبح جمعه، فاطمه و محمد، همراه بابا و مامان برای تفریح و گردش به پارک رفته بودن. توی پارک، وقتی بچهها، بازی کردنشون تموم شد، پیش مامان و بابا اومدن تا کمی میوه بخورن و استراحت کنن، محمد که خیلی خسته شده بود، دراز کشید و گفت: بابا یه سئوال! ما برای تفریح و شادی هم آداب داریم.؟!
بابا کتابی که تو دستش بود رو بست و گفت: بله، ما برای همهی کارامون آداب داریم. ما قبل از این که برای تفریح از خونه بیرون بیاییم، صدقه میدیم و از خدا میخوایم که به سلامتی به خونه برگردیم . وقتی هم که با دوستان، یا خانوادمون برای تفریح رفتیم، یاد خدا رو فراموش نمیکنیم ، نمازمون رو اول وقت میخونیم ، خوش اخلاقیم و میخندیم و شوخی میکنیم اما گناه نمیکنیم . مثلاً دیگران رو مسخره نمیکنیم که همه بخندن، چون این کار تفریح آدم های نادون است.
تازه، ما میتونیم خوراکی یا هرچیزی که با خودمون آوُرده بودیم رو به دیگران هم بدیم تا به همه خوش بگذره. و دیگه این که توی گردش باید مواظب چیزایی که همه از اون استفاده میکنن باشیم و اونا را خراب نکنیم مثل آب سردکن ها، وسایل عمومی یا حتی گل و درختانی که خدا آفریده تا همه استفاده کنن.
بقیه داستان ادا مه مطلب_(((( بیشتر بخوانید